تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامى با نظریه اى در روانشناسى انسانگرا

ایده تکامل انسان، از دیرباز همواره مورد علاقه جوامع انسانى بوده است. انسان همزمان با تلاش جهت فهم و شناخت خویشتن، همواره در پى پاسخ به سؤالات مختلفى از این قبیل بوده است که انسان چگونه عمل مى کند؟ چه انگیزه هایى وى را وادار به حرکت مى کند؟ و چه اهدافى را در سر پرورانده و دنبال مى کند؟ از میان این سؤ...

Full description

Bibliographic Details
Main Author: محمد محسن جلالی تهرانی
Format: Article
Language:fas
Published: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه 1997-02-01
Series:روش شناسی علوم انسانی
Online Access:http://method.rihu.ac.ir/article_787_d41d8cd98f00b204e9800998ecf8427e.pdf
id doaj-d278d43cf1fd48429cc5e73353ffd413
record_format Article
spelling doaj-d278d43cf1fd48429cc5e73353ffd4132020-11-25T01:38:41Zfasپژوهشگاه حوزه و دانشگاهروش شناسی علوم انسانی1608-70702588-57741997-02-012935787تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامى با نظریه اى در روانشناسى انسانگرامحمد محسن جلالی تهرانی0استاد دانشگاه فردوسى مشهدایده تکامل انسان، از دیرباز همواره مورد علاقه جوامع انسانى بوده است. انسان همزمان با تلاش جهت فهم و شناخت خویشتن، همواره در پى پاسخ به سؤالات مختلفى از این قبیل بوده است که انسان چگونه عمل مى کند؟ چه انگیزه هایى وى را وادار به حرکت مى کند؟ و چه اهدافى را در سر پرورانده و دنبال مى کند؟ از میان این سؤالات، از جالبترین و جذابترین سؤالها این است که کاملترین انسان کیست؟ به همان نسبت که انسان، همواره رؤیاى کمال دنیاى خویش را در سر داشته، رؤیاى کمال خویشتن را نیز مى پرورانده است، تا به بالاترین درجه رشد و کمال انسانى دست یابد. رسیدن به کمال، مستلزم الگو و روش خاصى است. انسان، از قدیم الایام براى پیدا کردن الگو و روشى که با آن بتواند زندگى کرده، با دیگران و پدیده هاى عالم روابط متقابلى داشته باشد و از طریق آن به رشد و کمال دست یابد، به مذهب روى آورده است. با این وجود، جوامع مدرن نسبت به مذهب دیدى تحقیر آمیز داشته و براى پاسخ به این سؤالات و کسب اطلاعات، به آنچه که علوم انسانى نامیده مى شود، روى آورده اند. این نوع نگرش به مذهب، در پیکره دانش بشرى شکاف ایجاد نموده است. شکافى که بسیار اسفبار است و نیاز به بازنگرى دارد. هدف این مقاله این است که حوزه مشترکى راجع به کمال انسان به وجود آورد. از دیدگاه روانشناسى نظریات انسانگرایانه «ابراهام مزلو» در مورد «خود شکوفایى» مورد بررسى قرار خواهد گرفت، همچنین از دیدگاههاى اسلامى، نظریه مرحوم سید محمدحسین حسینى طهرانى مورد ارزیابى قرار خواهد گرفت. در این ارزیابى، نظرات مشترک، مشخص شده و سوء تعبیرها رفع خواهد گردید; همچنین نظرات مخالف این دو مکتب که جاى بحث و گفتگو دارند، مورد بررسى قرار خواهد گرفت.http://method.rihu.ac.ir/article_787_d41d8cd98f00b204e9800998ecf8427e.pdf
collection DOAJ
language fas
format Article
sources DOAJ
author محمد محسن جلالی تهرانی
spellingShingle محمد محسن جلالی تهرانی
تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامى با نظریه اى در روانشناسى انسانگرا
روش شناسی علوم انسانی
author_facet محمد محسن جلالی تهرانی
author_sort محمد محسن جلالی تهرانی
title تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامى با نظریه اى در روانشناسى انسانگرا
title_short تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامى با نظریه اى در روانشناسى انسانگرا
title_full تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامى با نظریه اى در روانشناسى انسانگرا
title_fullStr تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامى با نظریه اى در روانشناسى انسانگرا
title_full_unstemmed تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامى با نظریه اى در روانشناسى انسانگرا
title_sort تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامى با نظریه اى در روانشناسى انسانگرا
publisher پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
series روش شناسی علوم انسانی
issn 1608-7070
2588-5774
publishDate 1997-02-01
description ایده تکامل انسان، از دیرباز همواره مورد علاقه جوامع انسانى بوده است. انسان همزمان با تلاش جهت فهم و شناخت خویشتن، همواره در پى پاسخ به سؤالات مختلفى از این قبیل بوده است که انسان چگونه عمل مى کند؟ چه انگیزه هایى وى را وادار به حرکت مى کند؟ و چه اهدافى را در سر پرورانده و دنبال مى کند؟ از میان این سؤالات، از جالبترین و جذابترین سؤالها این است که کاملترین انسان کیست؟ به همان نسبت که انسان، همواره رؤیاى کمال دنیاى خویش را در سر داشته، رؤیاى کمال خویشتن را نیز مى پرورانده است، تا به بالاترین درجه رشد و کمال انسانى دست یابد. رسیدن به کمال، مستلزم الگو و روش خاصى است. انسان، از قدیم الایام براى پیدا کردن الگو و روشى که با آن بتواند زندگى کرده، با دیگران و پدیده هاى عالم روابط متقابلى داشته باشد و از طریق آن به رشد و کمال دست یابد، به مذهب روى آورده است. با این وجود، جوامع مدرن نسبت به مذهب دیدى تحقیر آمیز داشته و براى پاسخ به این سؤالات و کسب اطلاعات، به آنچه که علوم انسانى نامیده مى شود، روى آورده اند. این نوع نگرش به مذهب، در پیکره دانش بشرى شکاف ایجاد نموده است. شکافى که بسیار اسفبار است و نیاز به بازنگرى دارد. هدف این مقاله این است که حوزه مشترکى راجع به کمال انسان به وجود آورد. از دیدگاه روانشناسى نظریات انسانگرایانه «ابراهام مزلو» در مورد «خود شکوفایى» مورد بررسى قرار خواهد گرفت، همچنین از دیدگاههاى اسلامى، نظریه مرحوم سید محمدحسین حسینى طهرانى مورد ارزیابى قرار خواهد گرفت. در این ارزیابى، نظرات مشترک، مشخص شده و سوء تعبیرها رفع خواهد گردید; همچنین نظرات مخالف این دو مکتب که جاى بحث و گفتگو دارند، مورد بررسى قرار خواهد گرفت.
url http://method.rihu.ac.ir/article_787_d41d8cd98f00b204e9800998ecf8427e.pdf
work_keys_str_mv AT mḥmdmḥsnjlạlythrạny tḵạmlạnsạnmqạyshyḵnẓryhạslạmybạnẓryhạydrrwạnsẖnạsyạnsạngrạ
_version_ 1725052119413686272