مطالعه تطبیقی نظریات مولوی و مزلو درباره انسان سالم و کامل

این پژوهش مقایسه نظریات و افکار مولوی و مزلو بود، دو اندیشمندی که با یکدیگر فاصله زمانی جالب توجهی (مولوی در قرن هفتم هجری شمسی و مزلو در قرن چهاردهم هجری شمسی) داشتند و در جغرافیای مکانی کاملاً متفاوتی (مولوی در سرزمین ایران قدیم یعنی بلخ و مزلو در امریکا) زندگی می‌کردند. مسلم است که با این توضیحات...

Full description

Bibliographic Details
Main Author: محمد مهدی شریعت باقری
Format: Article
Language:fas
Published: Alzahra University 2013-01-01
Series:مطالعات روانشناختی
Subjects:
Online Access:http://psychstudies.alzahra.ac.ir/article_1734_139330b8a9e131a7156610081313c476.pdf
Description
Summary:این پژوهش مقایسه نظریات و افکار مولوی و مزلو بود، دو اندیشمندی که با یکدیگر فاصله زمانی جالب توجهی (مولوی در قرن هفتم هجری شمسی و مزلو در قرن چهاردهم هجری شمسی) داشتند و در جغرافیای مکانی کاملاً متفاوتی (مولوی در سرزمین ایران قدیم یعنی بلخ و مزلو در امریکا) زندگی می‌کردند. مسلم است که با این توضیحات خاستگاه فکری و جهان‌بینی این دو نیز کاملاً متفاوت بوده است، اما به‌رغم این اختلافات، مولوی با اطمینان از وجود و دست‌یابی به انسان کامل در سراسر کتاب «مثنوی معنوی» در جستجوی انسان کامل و حکایات و نکته‌‌های او برای رساندن انسان به درجات کمال بود. هدف اصلی مزلو نیز دانستن این مسأله بود که انسان برای رسیدن به کمال و خود شکوفایی تا چه اندازه توانایی دارد و بر این باور بود که اگر بتوانیم تمام استعدادهای بالقوه خود را شکوفا کنیم، دست‌یابی به این حالت آرمانی هستی و تبدیل شدن یا نزدیک شدن به انسان سالم و کامل ممکن و مقدور خواهد بود. در عین حال، می‌توان گفت که تفاوت بین این دو دیدگاه نیز شایان توجه است. در حالی که مزلو روان‌شناسی مورد نظر خود را «روان‌شناسی بودن» و حضور در زمان حال می‌نامد، می‌توان گفت که روان‌شناسی مورد‌نظر مولوی، گونه‌ای «روان‌شناسی با حق بودن» و گذر کردن از عرصه زمان است.
ISSN:2538-2942
2538-2950